به شقايق سوگند
تاريخ : پنج شنبه 16 / 6 / 1391برچسب:, | 18:10 | نویسنده : mahdieh

به شقايق سوگند که تو برخواهي گشت

من به اين معجزه ايمان دارم ...

باغبان دلشاد کنج ايوان زمزمه کنان مي گويد:

" منتظر بايد بود تا زمستان برود، غنچه ها گل بکنند ... "

ديرگاهيست که من روزنه را يافته ام

به اميد رويش لحظه سبز ديدار

بذر بودنت را در دلم کاشته ام ...

با خودم مي گويم :

" نکند بي خبر از راه رسي و من دلخسته

با آن همه گلهاي آرزو

در سحرگاه وصال جان خود را به تن خسته دشت بسپارم ... "

از نسيم خواسته ام مژده آمدنت را

به من عاشق رنگين بدهد ...

شک نبايد به دلم پاي نهد

من خانه قلبم را با اشک مژه گانم آب و جارو کردم

به اميد پيوند

به اميد لبخند

به اميد صحبت

آسمان مي خندد ، ماه همچون کودکي معصوم

سرسازش دارد ...

موجها مي رقصند، نسترن نيز چو آهوي دشت

به سرمه مشکي چشمانش مي نازد ...

عشق را مي بويم

زندگي مي پويم

آسمان مي جويم

دلم اما غمگين سبد شيشه اي نگاه مي بوسد ...

هيچ ترديدي نيست

من به اين معجزه ايمان دارم

که تو هم مي آيي

همراه چلچله ها، همصداي چکاوک ، هم پرواز قاصدک

هيچ ترديدي نيست

من به اين معجزه ايمان دارم

که تو هم مي آيي

تو مي آيي ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پیچک